“فیلم هنری” عنوان پیچیده و یا به عبارت بهتر ناواضحی است. دامنه فیلمهایی که این عنوان به آنها الحاق میشود بسیار گسترده است. از فیلمهای گدار بزرگ و آثار فارسی مانند ساختههای سهراب شهید ثالث گرفته تا آثاری که متعلق به جریان اصلی هستند اما رویکردی آرتیستی دارند مانند فیلم فرانسوی «آرتیست» یا اثری مثل «درباره الی» که ذیل عنوان فیلم هنری تعبیر میشوند. یک نکته مهم اینست که بدانیم فیلم مستقل با فیلم هنری یکی نیست. هرچند آثار مستقل عموما وامدار سینمای هنری هستند اما هر فیلم هنری لزوما یک اثر مستقل و یا «لو باجت/ کم بودجه» نیست. در سینمای ایران دو جریان عمده درحال حاضر همگام با هم پیش میروند. سینمای جریان اصلی و هنر و تجربه. خود جریان اصلی به دو بخش تقسیم میشود؛ عمدهاش را آثار گیشهای و بدنهای، کمدیهای ضعیف و رکیک و یا فیلمهای اجتماعی طبقه متوسط تشکیل میدهند یا در بخش دیگر معدود آثار ژانریک، خاص و متفاوتی تولید میشود که لزوما مستقل نیستند و حتی با سرمایههای کلان ساخته شدهاند اما وجهه هنریشان مهمتر از جنبه صنعتی، سرگرمی یا فراگیری و محبوبیتشان است. «متری شیش و نیم» یا «ماجرای نیمروز: رد خون» از جمله فیلمهای جریان اصلیاند که البته میتوان عنوان یک اثر هنری را به آنها اطلاق کرد اما با این وجود فهم مخاطب و ذائقه و نوع برخورد او با فیلم، در سیر روایت، شیوه تولید و حتی قصه مورد توجه بوده. هرچند این دو برآمده از ذوق و استعداد هنری سازندگان خود هستند، اما فیلم هنری و یا خاصی نیستند و برای عامه ساخته شدهاند. در مقابل جریان هنر و تجربه هم همان بخش مستقل و کمهزینه و جوانگرای سینما را نمایندگی میکد. فیلمهایی که داعیهی هنری و روشنفکری بودن دارند اما کیفیت عموم آثار هنر و تجربه فراتر از تله فیلم نیست و تنها ایدههای اولیه جالبی دارند که در همان آغاز کار سوخته و از دست رفته. در این یادداشت نگاهی انداختهایم به مهمترین فیلمهای جریان اصلی سینمای سال ۹۸ که وجهه هنریشان بر جنبههای صنعتی، تجاری و سرگرمکننده آنها میچربد و اتفاقا همین بعدشان از آنها آثاری جذاب و خاص برای سینمای ایران میسازد. هرچند شمار این فیلمها در میان تولیدات جریان اصلی بسیار کم است اما کیفیت همین آثار کم باهم تفاوتهای مهمی دارند. «جهان پهلوان تختی» و «مسخرهباز» هرچند در همین دسته قرار میگیرند اما آنقدر ضعیف و پرت و پلا هستند که درنظر گرفته نشدهاند.
جهان با من برقص جهان با من برقص - هنری یک کمدی اجتماعی سیاه که قصد دارد در عین خنداندن تماشاگر، او را متاثر کند و البته به فکر بزرگترین سوال همیشه تاریخ وا دارد: مرگ و نیستی. هرچند «جهان با من برقص» یک کمدی است و سابقه سروش صحت و سریالهای طنزش هم معرف حضور هستند و نشان میدهند مدل کمدی که کار میکرد چه بود، اما «جهان با من برقص» ربطی به شناخت پیشین تماشاگر با کارگردان ندارد و حقیقتا او را غافلگیر میکند. جنس شوخیها ربطی به مدل مرسوم سینمای کمدی مستهجن این سالهای سینمای ایران ندارد و بهجای لاس زدن با یکسری کلمه و الفاظ دوپهلو و یا نمایش کاراکترهای بعضا دست و پا چلفتی، سعی میکند از دل موقعیتهایی جدی و حتی سخت و دردناک، خنده بر روی لبان تماشاگر بنشاند. چنین تلاشی در بستر سینمای کمدی بی در و پیکر امسال خودش هنر بزرگی است. اینکه صحت سعی میکند روی خط دیگری حرکت کند و فیلمی بسازد که شبیه به خود زندگی مملو از لحظات توامان قهقهه و اشک باشد، برای سینمای ایران البته نه برای سینما به شکل کلی، ارزشمند محسوب میشود. فیلمساز سعی کرده با اضافه کردن بخشهایی فانتزی و ناکجاآبادی از ساز و آواز و گروه موسیقی هم روایتش را پست مدرنیستی کند هم به وجهه هنری فیلم بیفزاید که البته در آن موفق نبوده و اتفاقا فیلم را پایین کشانده است. سرخ پوست سرخ پوست - هنری نامآشناترین فیلم این لیست که اشاره به آن از جهاتی واجب است هرچند از نظر نگارنده نه فیلم خوبی است و نه با هنر چندان درآمیخته. «سرخ پوست» نمونه جالبی از فیلمهایی است که با ظاهر شیک و مجلسی و پرطمطراقشان عموم تماشاگران را مجذوب خود میکنند و با روایتی غیر داستانی به او القا میکنند که در حال مواجهه با هنر و دیدن یک فیلم هنری است. اما این فقط ظاهر کارت پستالی چنین فیلمهایی است. «اژدها وارد میشود» نمونه خوب دیگری برای مثال زدن در این فرم است. «سرخ پوست» فیلم خوبی نیست. یک ایده اولیه جالب دارد اما اصلا نمیتواند از آن استفاده کند و بهجای اینکه آنرا گسترش دهد و در عمقش پیش رود و لایههای مختلفی به آن اضافه کند، تنها در عرض پهنتر و پهنتر میشود. منطق روایی را فدای خوشگلیهای بصری و ماندن در زندان میکند و البته تماشاگر را کلی معطل میکند چرا که فیلمساز دوست دارد با موقعیت اولیهاش مدام ور برود و آنرا ناز و نوازش کند. اگر تصمیم نهایی سرگرد در انتهای فیلم مبنی بر خالی کردن زندان، در دقیقه بیست فیلم گرفته میشد، تماشاگر از ندیدن و حذف همه تنه میانی فیلم چیزی از دست نمیداد! این یعنی «سرخ پوست» فیلمنامهای فاجعه آمیز دارد که با کنش نهایی قهرمان حتی مضحک هم میشود. اما بهخوبی با ظاهرگرایی، آهنگ ویگن و اشارههای گل درشت اجتماعی سیاسی در بازسازی یک موقعیت گریز از زمانی، خود را یک «فیلم هنری ارزشمند و ویژه» جا میزند. در این میان اما تلاشهای هومن بهمنش فیلمبردار و محسن نصراللهی طراح صحنه فیلم واقعا هنرمندانه و جالب توجه است. تنها نکات مثبت و هنرمندانه فیلم کار همین دو نفر است و باقی همه هیچ…
ادامه در لینک زیر :